مصاحبه با محيطبانان بازنشسته - محمدرضا اسدي برون

قسمت ششم مصاحبه وبلاگ محیطبان با محیطبان بازنشسته محمدرضا اسدي برون

✍🏽 امید عزت پور

خودتون رو معرفی کنید و برامون بگید استخدامی چه سالی بودید؟

با سلام خدمت جنابعالي من محمدرضا اسدي برون فرزند حسين متولد دي ماه 1331 در روستاي برون، شهرستان فردوس ، استان خراسان جنوبي هستم

بنده در تاريخ 1352/07/15 به استخدام سازمان حفاظت محيط زيست در آمده و محل خدمت اوليه ام اداره شكار باني و نظارت بر صيد بجنورد شهرستان اسفراين و پاسگاه حصاري در منطقه حفاظت شده شاه جهان بود.

نحوه جذب در زمان شما به چه شکل بود!

بنده سرباز ژاندارمري بودم ، آن زمان گشتي هاي شكارباني به آن منطقه رفت و آمد داشتند و در جريان اين رفت و آمدها و برخوردها من علاقه زيادي به اين شغل پيدا كردم به نحوي كه خيلي زود درخواست خود را به اداره محيط زيست مشهد ارسال كرده و بعد از چند روز و پس از معاينات پزشكي و آزمون هاي مربوطه بنده به استخدام اين سازمان در آمدم و در طول اين سالها هر روز علاقه ام به اين شغل بيشتر شد.


چند سال در محیط زبست خدمت کردید؟

من حدود 32 سال و 6 ماه ( با احتساب دوران سربازي ) در سازمان محيط زيست خدمت نمودم و در طول سالها خدمتم در شهرستان فردوس در مقام مسئول چند منطقه حفاظت شده و شكار ممنوع پس از بررسي مناطق و آمارگيري حيات وحش به ثبت رسانديم كه از جمله آنها منطقه شكارممنوع خدافريد بشرويه عشق آباد بشرويه و منطقه حفاظت شده مظفري بود ، در اين سالها توفيق اجراي چندين طرح از حمله بازسازي و سيمان كاري 65 چشمه ، احداث 16 آب انبار و نصب 6 دستگاه تلمبه بادي براي حفاظت حيات وحش منطقه در شرايط خشكسالي را داشته ام.

 

در چه مناطقی کار کردید نام مناطق رو حتما بازگو کنید!

همانگونه كه گفتم ابتداي خدمت در پاسگاه حصاري ، منطقه حفاظت شده شاه جهان اسفراين و سپس منطقه سالوك اسفراين ، منطقه حفاظت شده مياندشت جاجرم و پس از آن در منطقه جوين روستاي آزادوار سبزوار مشغول به كار بودم. در سال 1355 به شهرستان فردوس منتقل شدم. فردوس تا آن زمان اداره محيط زيست مستقل نداشت و ورود اينجانب همزمان شد با افتتاح و راه اندازي سرمحیطبانی فردوس و در شروع كار با تني چند از اكراد عراقي به عنوان مامور مشغول به خدمت شدم و به مدت 27 سال مسئوليت سرمحيطباني شهرستان فردوس و پس از ارتقاي آن به اداره محيط زيست ، رياست آن اداره بر عهده اينجانب بوده است. در آن زمان منطقه ماموريتي ما شامل شهرستان طبس ، گناباد و قاِين مي شد كه اداره محيطباني مستقل نداشت.

 

مدیر وبلاگ : "بزودی از نیروهای کردی که به سازمان شکاربانی و نظارت بر صید سابق وارد و بکارگیری شدند مطلب جداگانه ای به صورت مفصل خواهم نوشت"

نام برخی از هم دوره ای های خود را بگید؟

در تمام طول دوران خدمتم با افراد زيادي همكار و همراه بودم ام و تقريبا مي توان گفت با هم زندگي كرديم و عضوي از خانواده هم به حساب مي آمديم در طول خدمت طول ماموريت هاي مختلف همراه يكديگر بوديم و سختي هاي زيادي را در كنار هم پشت سر گذاشتيم تقريبا آنها با خاطرات خوب تا هميشه در ذهنم ماندگار خواهند بود.

در منطقه مياندشت جاجرم با آقايان: ساعدي، قوام الدين مرتضوي و حسن حميدي و در منطقه شاه جهان با آقايان: عليجان ميعاد و آقاي احمدي و در منطقه سالوك با آقايان: طالبي ، علي نخعي و شاه محمد نوروزي از پرسنل همكاران قديمي بودند، پس از انتقال به فردوس بنده به همراه 3 تن از محيطبانان در شهرستان بيرجند و طبس به نام آقاي بهمن نجفي يكي از محيطبانان فعال منطقه ، آقاي مظفر غضنفري و مرحوم غلامرضا عزيزي ماموريت هاي منطقه را به صورت گشت مداوم به انجام مي رسانديم و پس از گذشت دوران خدمت دوستان خوبي براي يكديگر باقي مانديم.

یکی از خاطره های خوب دوران محیط بانی را بیان کنید؟

خاطرات خوب زيادي دارم از آن سالها در خاطر دارم اما براي من هميشه اولویت با حفظ حيات وحش بوده و بهترين خاطره ام و البته كمي تلخ مي توان همين باشد كه در طي چندين ماموريت كه مي رفتم تعداد زيادي بره آهو پيدا مي كردم ، مادران آنها توسط متخلفين شکار شده بود و آنها تنها مانده بودند پس از جمع آوري آنها را به منزل مي آوردم و با كمك خانواده بره ها را شير مي داديم و پس از رسیدگی و قابلیت رهاسازی آنها در منطقه به امید "بازگشت موفق" رهاسازي مي كردیم.


یکی از خاطره های بد دوران محیط بانی را بیان کنید؟

+16

از بين خاطراتي كه دارم دو خاطره هرگز از ذهنم پاك نشدند و بعد از چندين سال يادآوري آنها مرا ناراحت و غمگين مي كند . يكبار در ماموريتي در منطقه با يكي از افراد محلي كه براي كمك در انجام ماموريت مرا همراهي مي كرد، در كنار كوه براي استراحت توقف كرده بوديم كه ديدم يك موتور بعد از ديدن خودروي سيمرغ خدمتي ما، مسير خود را عوض كرد و اقدام به فرار نمود ، پس از تعقيب و گريز و متوقف نمودن آن متوجه شدم كه با موتور يك راس آهو را مسافت زيادي دوانده بود و بعد از خسته کردن حيوان او را شكار و حيوان بيگناه را با تيغ ريش تراش سر بريده بود ، از شدت ناراحتي بخاطر زجر كش كردن آن حيوان لرز بر تنم افتاده بود اما خشمي و ناراحتي من زماني فراتر رفت كه ديدم دو بچه آهو از شكم حيوان شكار شده مرده در آمدند .

خاطره دوم هم در جريان ماموريتم به يك راس ميش شكار شده برخوردم كه دو روز از مرگش مي گذشت ، اين ميش وحشي توسط شكارچيان غيرمجاز تيري شده بود و در خارج از ديد آنها تلف شده بود . من در وضعيتي در اين وضعيت يافتمش كه پس از دو روز از مرگش دو بره از پستان مادر شير مي خوردند گرچه شيري براي خوردن نبود. بره ميش ها را با خود به اداره محيط زيست منتقل كردم و پس از پرورش و آمادگي جهت رهاسازي در طبيعت رها نمودم به اميد اينكه گرفتار شگارچيان غيرمجاز بيرحم نشود.


چه صحبتی با علاقمندانی که می خواهند وارد محیطبانی شوند دارید! 

صحبتم اينه كه علاقه و دلسوزي مهمترين اصل براي انجام درست اين شغل مي باشد . اگر كسي به خاطر اميد حقوق و مزاياي زياد مي خواهد وارد شغل محيطباني شود توصيه مي كنم شغل ديگري را انتخاب كند و فقط اگر علاقمند به اين شغل است بسم الله

لازم است اشاره كنم كه متاسفانه در حال حاضر در بسياري از مناطق بخصوص منطقه سكونتي بنده در خراسان رضوي با مشكلات بي شماري از لحاظ مدیریت منطقه مواجه شده است، به طوری که منتج به كاهش شديد جمعيت بسياري از گونه هاي حيات وحش شده است که بایستی رسیدگی و دقت جدی صورت گیرد.

شخصا به خاطر علاقه زيادي كه به اين شغل داشتم در تمام سالهاي خدمتم حتي در روزهاي تعطيل در ماموريت بسر مي بردم و با وجود نبود امكانات مخابراتي و رفاهي از انجام وظيفه خسته نشدم. تا چندين سال حتي خودروي مناسبي نداشتيم و تنها با يك دستگاه موتور سيكلت ياماها 200 دوسيلندر ، در سرماي زمستان و گرماي تابستان در منطقه گشت زني مي كردم . پس از چند سال يك خودروي سيمرغ از رده خارج داشتيم كه نيمي از زمان ماموريتم صرف سرويس و تعمير آن مي شد. اما با وجود آن بازهم به نحوي برنامه ريزي مي كردم كه شنبه و يكشنبه به اموراداري و باقي ايام هفته به گشت زني مناطق پرداختم. 

 

*در گوشه ای ازین خاطرات فرزندان ایشان به‌ ما می گويند: ما پدر رو زیاد نمی دیدیم، همیشه در ماموریت بودند. نه موبایلی بود نه وسیله ارتباطی و ما گاهی یک هفته ازشون هیچ خبری نداشتیم، یکبار که به ماموریت اعزام شدند متاسفانه ماموریتشون چند روز طول کشیده بود و من یادمه مادرم چقدر نگران شده بودند و همش میگفتن حتما اتفاقی براشون افتاده چند روز کجا رفته اند چرا خبری از آنها نشده است .


صحبتتون با مردم در خصوص حفظ طبیعت و حیات وحش چیه!

نقش مردم بسيار اساسي است،‌ اگر هر فرد خود را موظف به حفظ طبيعت و حيات وحش بداند مشكلاتي از قبيل شكار بي رويه و بدون پروانه شکار را كمتر شاهد خواهيم بود ، همچنين اگر چنين مواردي در اطراف خود مشاهده مي كنند سريعا با ماموران در ميان گذاشته تا جلو تخلفات محيط زيستي گرفته شود.
 

الان کجا مشغول هستید!

اکنون مشغول کار کشاورزی و دامداری می باشم،

سوالی مانده که نپرسیده باشم؟

بله در خصوص میزان حقوق نحوه پرداخت حقوق نپرسیدید

 با توجه به کمبود وسایل نقلیه و امکانات شاید باورتون‌نشه ، قبل از انقلاب، همون اوایل خدمت حقوقمون 200 تومان بود و چون با موتور شخصی میرفتیم ماموریت، بابت هزینه ایاب و ذهاب و بنزین هم 50 تومن بهمون پرداخت میشد، تا زمانی که موتور یاماها برای پاسگاه خریداری شد، در دوره ای مسئول تقسیم حقوق و مزایا بودم دقیقا زمانی که بجنورد کار می کردم ، حقوقهای پرسنل و لیست افراد و کارکنان با به‌من تحویل می دادند و من با موتور میرفتم تمام پاسگاه ها با فاصله های بسیار که بچه های خراسان دقیقا می دونند مسافتها چقدر بود حقوقا رو پرداخت می کردم و فاکتورها و اسناد اداری رو ازشون می گرفتم و مجددا تحویل اداره می دادم .

سخن آخر

امثال بنده و همكاران قديم كه سالها عمر خود را صرف محيطباني نموده اند وجب به وجب مناطق را چون كف دست مي شناسيم . تجربياتي كه در سالهاي اشتغال كسب نموده ايم چون گنجي است كه در هيچ كلاس و دانشگاهي آموزش داده نمي شوند. اما متاسفانه پس از بازنشستكي اكثر ما كنار گذاشته مي شويم و فراموش مي شويم. اي كاش همكاران جديد از تجربيات ما استفاده كنند تا بجاي اينكه اين تجربيات به زير خاك برود به ديگران منتقل شود و در برنامه هاي حفاظتي و مديريت مناطق بكار برده شود.

 

این مصاحبه تنها بخشی از خاطرات محیط بان بازنشسته محمدرضا اسدي برون بود که به مدد شبکه های اجتماعی و همکاری محیطبان مهدي سپهري با او آشنا شدم، شما هم اگر محیطبانی می شناسید که می توان به ما در زمینه آشنایی مردم با شغل محیطبانی کمکی کند و یا محیطبانان بازنشسته ای با خاطرات شیرین دارد ، حتما به ما اطلاع دهید.

هدف از تدارك اين مصاحبه ها قدرداني از تلاش محيطباناني است كه طي سالها در امر حفاظت از طبيعت ایران كوشيدند و ما توانستيم با تدارك اين مصاحبه ها پاي صحبت آنان بنشينيم  و به نوعي قدردان زحمات آنان باشيم و آنها نيز بدانند هيچ وقت فراموش نخواهند شد.

این مصاحبه در يهمن ماه ۱۴۰۰ تهیه و منتشر شد.

✍🏽 محيط بان امید عزت پور

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع منعی ندارد.

نظر خودتون را در خصوص این مصاحبه بنویسید